صفای اشک وفای غم

عاشقان دل

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شدو برمی گشت !پرسیدند :چه می کنی ؟پاسخ داد :در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم


گفتند :
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد
گفت :
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد :
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم :
هر آنچه از من بر می آمد !!!!!

+نوشته شده در جمعه 10 خرداد 1392برچسب:درد, عشق,عاشق,ابی بیگلو,چت روم ,یار, دوست, دوست من ,ای یار مهربان,دل, دل من,,ساعت18:58توسط سجاد همرنگ | |

می دونی چرا وقتی میخوای بری تو رویا چشمهات رو میبندی؟؟؟؟
وقتی میخوای گریه کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟
وقتی میخوای خدارو صدا کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟
وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمهاترو میبندی؟؟؟؟
چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیستنن....
`·.¸¸.·>>I Love you <<·.¸¸.·´¯)

+نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت15:20توسط سجاد همرنگ | |

+نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت12:8توسط وحید جاهد | |

عشق به سید الشهدا از زمان بچه گی

دوستت دارم یا حضرت ابولفضل(ع) ی

+نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت14:28توسط سجاد همرنگ | |

معنی عشق


 

من حسیینم کیم منه ساری گوتورسه بیر قدم

 

 

 مین قدم گلم یقین امیدوار اولسون منه

 

 

 

پاک عزاداریم و زواریم اولسا قورخ ماسون

 قبرینون اول شبی چشم انتظار اولسون منه

+نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:عشق, ابوالفضل,یا سیدالشهدا,معنی واقعی عشق, دلدار غریب,دوستار غریب, یار مهربان ,جان عشق,ساعت14:6توسط سجاد همرنگ | |

!!! معنی واقعی عشق


سرباز قبل از اینكه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت: ((پدر و مادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم كه می خواهم او را با خود به خانه بیاورم)).س

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ((ما با كمال میل مشتاقیم كه او را ببینیم)).س

پسر ادامه داد : ((ولی موضوعی است كه باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یك دست و یك پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم اجازه دهید او با ما زندگی كند))س

پدرش گفت: ((ما متاسفیم كه این مشكل برای دوست تو به وجود آمده است. ما كمك می كنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا كند))س

پسر گفت: ((نه؛ من می خواهم كه او در خانه ما زندگی كند)). آنها در جواب گفتند: ((نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش كنی))س

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع كرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند

چند روز بعد پلیس نیویورك به خانواده پسر اطلاع داد كه فرزندشان در سانحه سقوط از یك ساختمان بلند جان باخته و آنها مشكوك به خودكشی هستند

پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورك پرواز كردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشكی قانونی مراجعه كردند


.با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حركت ایستاد

.پسر آنها یك دست و پا نداشت

.حتی زمانی كه تردید داریم قلب ما در یقین است

+نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت18:13توسط سجاد همرنگ | |

......فریاد سفر غریب

سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه

می چشیدم

+نوشته شده در جمعه 20 بهمن 1391برچسب:سفر,سفرغریب صفای اشک وفای غم,عشق,بچه های ابی بیگلو , عاشقانه ترین سفر,جملات عاشقانه,ساعت19:52توسط سجاد همرنگ | |

کوچه های سردرگمی...

کوچه های سردرگمی من رو به بن بست میروند.

                                                     زمان در حال گذر است.

                                        روزهایم چه زود خود را به شب می بازند.

              باز هم من می مانم و تاریکی.

 در جستجوی هیچ و پوچ در کنار پنجره خیالم می ایستم و تا می توانم خیال می بافم شاید که شب سپری شود.

                 دیگر در میان رؤیاهایم گم شده ام نمی دانم امشب چه خیالی ببافم.

                            دیگر چگونه ذهنم را به تصویر سازی بگمارم.

                                          امشب را با چه داستان ساختگیی به خواب بروم.....

فرستنده:89161111

 

+نوشته شده در جمعه 14 بهمن 1391برچسب:شب,باران,داستان,ابی بیگلو,چت روم, خیالات,ساعت20:46توسط | |

درد تاریکیست درد خواستن                                   
                        رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه‌ها                               
                       سینه آلودن به چرک کینه‌ها
در نوازش، نیش ماران یافتن                                  
                  زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرارها                                       
                   گمشدن در پهنه‌ی
بازارها

+نوشته شده در شنبه 7 بهمن 1391برچسب:اس ام اس عاشقانه , عارفانه , دوستانه,ساعت23:9توسط سجاد همرنگ | |

حس غریب عاشقی

زندگي به من آموخت چگونه اشک بر يزم ... اما اشک به من نياموخت چگونه زندگي کنم ...زندگي به من آموخت درد و رنج چيست ... ولي به من نياموخت چگونه تحملش کنم ...زندگي به من آموخت بي صدا گر يستن را ...پس تا هست زندگي بايد کرد ...تا عشق هست ... عاشقي بايد کرد …تا دوستي هست ... دوست بايد داشت …تا دل هست ... بايد باخت …تا اشک هست ... بايد ر يخت... تا لب هست ... بوسه بايد زد…تا بوسه هست ... بايد زد …تا معشوق هست ... عاشق بايد بود …تا شب هست ... بيدار بايد بود …تا هستي ... بايد بود

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:عشق, معشوق, جملات عاشقانه, صفای اشک وفای غم, دوست ,محبت,ساعت12:52توسط وحید جاهد | |